پارادوکس الزبرگ یا Ambiguity Effect

تصور کنید که به کافه‌ای رفته‌اید و قصد دارید یک فنجان قهوه سفارش دهید. وقتی منو را برداشتید با فهرستی از نوشیدنی‌های سرد و گرم(که نام بعضی‌شان به شدت عجیب و غریب است‌) روبرو می‌شوید. در انتخاب نوع قهوه‌تان کدام گزینه را ترجیح می‌دهید؟

آن که قبلا نوشیده‌اید و با طعم و عطرش آشنایید یا ‌آن که با نامی جدید و عجیب چند خط پایین‌تر نوشته شده‌است؟

به طور کلی می‌توان حدس زد که انسان با چیز‌های آشنا راحت‌تر است تا چیز‌های نا آشنا.

Ambiguity effect نیز بیان‌گر این است که فرد تصمیم گیزنده از گزینه‌هایی که احتمال نامعلوم دارند پرهیز می‌کند.

این اثر نخستین بار توسط Daniel Ellsberg اقتصاددان در مقاله‌ای تحت عنوان Risk, Ambiguity, and the Savage Axioms توضیح داده‌شد. به همین خاطر به آن Ellsberg paradox یا پارادوکس الزبرگ نیز می‌گویند.

او می‌گوید که مردم غالبا ترجیح می‌دهند ریسک معلومی(Known risk) را بپذیرند و از ریسک نامعلوم(Unknown risk) برحذرند، حتی اگر آن ریسک معلوم الزاما گزینه‌ی بهتری نباشد.

Chip Heath و Amus Tversky آزمایشی انجام دادند که در آن دو ظرف را روبروی افراد قرار دادند که در هرکدام 100 توپ وجود داشت: 50 تا به رنگ قرمز و 50 تا به رنگ سبز.

به آن‌ها گفتند که در یکی از ظرف‌ها این نسبت 50:50 است و در دیگری نامشخص و اگر رنگ توپی را که برمی‌داریم به درستی حدس بزنید، 20 دلار برنده می‌شوید البته قبل از آن بایست ظرف را انتخاب کنید.

فکر می‌کنید چه اتفاقی رخ داد؟

بیش‌تر افراد ظرفی را انتخاب کردند که در آن نسبت توپ‌ها مشخص بود، حال آن‌که در واقع در ظرف دیگر نیز احتمال حدس درست 50% بود. به عبارتی افراد از انتخاب ظرف با نسبت نامشخص توپ‌ها اجتناب کردند.

در پزشکی

در پزشکی نیز این اثر مصداق‌های زیادی دارد. به عنوان مثال:

هنگام بررسی انواع تشخیص‌های افتراقی Chest Discomfort احتمالا نسبت به تشخیص‌هایی که قبلا زیاد با آن‌ها سر و کار نداشته‌ایم بی اعتنا خواهیم بود زیرا دانش و تجربه‌ی کافی برای حدس زدن احتمال آن‌ها را نداریم و در یک کلام با آن‌ها راحت نیستیم. بالعکس با تشخیص‌هایی که پیش‌تر با آن‌ها مواجه شده‌ایم راحت‌تریم و ترجیح می‌دهیم بیش‌تر آن‌ها را مدنظر قرار دهیم و ارزیابی کنیم.

مثلا اگر پیش‌تر با بیماران مبتلا به ACS و PTE و GERD سروکار داشته‌ایم و تجربه‌ی کافی درباره‌ی بیماران با Myocarditis و Pericarditis نداشته‌‌باشیم، احتمالا بیش‌تر وقت‌مان را صرف ارزیابی ACS و PTE و GERD خواهیم‌کرد و از جستجو و ارزیابی تشخیص‌هایی که با آن‌ها ناآشناییم پرهیز می‌کنیم.

در بحث درمان نیز چنین است. میل پزشک به انتخاب درمان‌هایی که بیش‌تر می‌شناسد و در گذشته استفاده‌ی بیش‌تری از آن‌‌ها داشته نسبت به دارو‌هایی که تازه‌اند و کم‌تر می‌شناسد بیش‌تر است. نمونه‌اش Order‌های روتین بعضی از اساتید!

Ambiguity effect می‌تواند با Knowledge deficit نیز ارتباط داشته باشد. حال این نقص دانش می‌تواند مرتبط با نقص کلی دانش بشر در رابطه با موضوعی خاص باشد مانند مشخص نبودن تاثیر قطعی سایکلوفوسفاماید بر MS و یا این که ناشی از کمبود سواد و تجربه‌ی پزشک باشد که در مواجهه با تظاهراتی که ابهام زیادی به همراه دارند او را وادار به گام برداشتن در بخش روشن‌تر ذهنش کند.

راه حل

اما چگونه می‌توان این اثر را فروکاست؟

گذشته از توسعه‌ی دانش پزشکی در سطح فردی و سیستمی( از طریق آموزش و دسترسی مناسب به منابع معتبر و به روز) آگاه بودن از این پدیده خود می‌تواند نقش بسزایی در کاهش آن داشته‌باشد.

در مطالعه‌ای محققان دریافتند که پس از آموزش Ambiguity Effect افراد توانستند مقاومت بیش‌تری علیه تاثیر آن در انتخاب‌هایشان داشته‌باشند. البته باید در نظر داشت که با این رویکرد نمی‌توان به طور کامل پارادوکس الزبرگ را از بین برد اما تا جای ممکن می‌توان آن‌را فروکاست.

منابع:

کتاب Cognitive Errors and Diagnostic Mistakes

مقاله Learning about the Ellsberg Paradox reduces, but does not abolish, ambiguity aversion


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *