اثر لنگر انداختن یا Anchoring Effect

برای توضیح اثر لنگر انداختن یا Anchoring Effect با یک مثال آغاز می کنیم:

اگر از شما بپرسیم ویلیام آزلر در کدام سال از 50 سال عمر خود جایزه ی نوبل را برد؟ هم اکنون چه حدسی می زنید؟

حال تصور کنید که در موقعیتی دیگر از شما بپرسیم ویلیام آزلر در کدام سال از 90 سال عمر خویش جایزه ی نوبل را برد ؟ اکنون چه حدسی می زنید؟

اگر حدس تان در سوال نخست در حدود 50 ( مثلا 40-45-49 و…) باشد یا در سوال دوم در حدود 70 یا 80، فارغ از این که آزلر در تمام 71 سال عمر خود، جایزه ی نوبل را نبرده است، شما به اعداد پیشنهاد شده لنگر انداخته اید.

به این اثر، Anchoring Effect می گویند.

کانمن توضیح می دهد که :

این اثر زمانی اتفاق می افتد که فرد یک عدد یا مفهوم خاص را در پاسخ به یک ابهام در نظر می گیرد و به نوعی حدس اولیه دست می یابد.

به مرور زمان پاسخ فرد هر چقدر هم که تغییر کند ، باز نزدیک به آن حدس اولیه می ماند و تغییراتش حول آن حدس ابتدایی ست.

در این جاست که مفهومی به نام تعدیل یا Adjustment به میان می آید.

تعدیل یا Adjustment

فرد پس از حدس اولیه، به ارزیابی آن می پردازد.

سپس بر اساس اینکه این حدس از پاسخ اصلی بزرگتر یا کوچکتر است به تدریج سعی در تعدیل آن می کند.

به طور معمول فرایند تعدیل، خیلی زود به اتمام می رسد و فرد زمانی که هنوز به آن حدس اولیه نزدیک است دست از کار می کشد.

در واقع تعدیل تلاشی است که فرد به صورت خود آگاه جهت جدا شدن از لنگر ابتدایی اش انجام می دهد.

در نتیجه Adjustment فرایندی ست که تلاش و انرژی می طلبد.

Nick Epley و Tom Gilovich دریافتند که افراد وقتی منابع ذهنی شان deplete و خالی باشد، کمتر به تعدیل می پردازند( به لنگر خود نزدیک می مانند) حال چه حافظه شان مملو از خیل عظیمی از اعداد و مفاهیم ,و بسیار درگیر باشد، چه مست باشند.

بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که تعدیل ناکافی، حاصل از ناکامی سیستم دو تنبل یا ضعیف است.

و اگر فرد به عدد یا مفهومی نزدیک به حدس اولیه اش قانع شود اثر لنگر او این گونه توضیح داده می شود:

اثر لنگر زمانی رخ می دهد که فرد به اندازه ی کافی در حدس خود تعدیل نکرده باشد.

اما آیا این کل ماجرا ست؟

آیا تعدیل ناکافی تنها عامل زمینه ساز Anchoring Effect است؟

اگر به مثال های ابتدایی نوشته مان نگاهی بیندازیم، می بینیم که اعداد پیشنهاد شده اند که در ذهن ما رخداد این اثر را تحریک می کنند.

اگر موافق باشید با یک مثال دیگر ادامه دهیم:

یک سوال:

آیا همین الان در نوک دماغ خود احساس گزگز نمی کنید؟

به گزگز نوک دماغ تان فکر کنید.

فکر کنید.

حال ادامه دهید.

کانمن در سوالی مشابه به این نتیجه رسیده که درصدی از افراد مورد سوال، واقعا این حس را تجربه می کنند.

اما آیا می توان اثر Suggestion یا القا را در فرایند شکل گیری لنگر تائید کرد؟

اگر مفهوم Suggestion را به عنوان یک Priming Effect بیان کنیم که به صورت انتخابی منجر به بیرون کشیدن شواهد سازگار از ناخودآگاه به خودآگاه ما شود، می توان گفت: بله.

اینگونه که سیستم یک با تلاش برای تصحیح عبارات، آن ها را فهمیده و به صورت انتخابی به فعال سازی تفکرات سازگار می پردازد و بنابراین دسته ای از خطاهای سیستماتیک را ساخته که منجر می شوند به باور آن چه که فکر می کنیم، قویا متمایل شویم.

چنین می شود که شهود ما جهانی خلق( تصور ) می کند که در آن حدس اولیه مان (آن چه بدان لنگر انداخته ایم) درست است.

حال بیایید به یکی از نمود های Anchoring Effect در کار بالینی نگاهی بیندازیم.

یک مثال بالینی

زمانی که در بخش هستید و به شما می گویند بیماری جدید آمده، اولین کاری که می کنید چیست؟

ابتدا به سراغ پرونده می روید و آن را بررسی می کنید تا ببینید تشخیص ابتدایی او چه بوده است؟

یا مستقیما با دانستن ID بیمار بر بالین اش رفته تا فرایند تشخیصی خودتان را آغاز کنید؟

تمایل ما در فرایند تشخیص برای ماندن و ثابت شدن زود هنگام بر ویژگی هایی خاص از تظاهرات بیمار و هم چنین ساختن سریع احتمال رویدادی خاص بر اساس اطلاعات موجود را می توان Anchoring Effect نامید.

بدین ترتیب که اولین Impression بیمار در اولین برخورد، با تحریک ایده هایی سازگار ما را در دام خود افکنده و از آن به بعد تنها حول آن تشخیص ابتدایی به دنبال توضیحی مناسب برای شرایط می گردیم و فرایند تعدیل را به صورت ناکافی انجام می دهیم.

اثر لنگر می تواند در ترکیب با خطای تائید یا Confirmation Bias نتایج مخربی از جمله Premature Closure of thinking برای ما داشته باشد.

منابع:

کتاب Thinking Fast and Slow

کتاب Diagnosis: Interpreting the Shadows

برای مطالعه ی بیشتر درباره ی اثر لنگر به کتاب تفکر تند و کند مراجعه کنید.

تمرین

  1. چه مثال های دیگری از Anchoring Effect و Adjustment در کار بالینی و یا زندگی روزمره تان سراغ دارید؟
  2. همانطور که توضیح داده شد، زمانی که منابع ذهنی فرد Deplete شده باشد، تمایل کمتری به ادامه ی تعدیل دارد. چه شرایطی در بالین می تواند منجر به خالی شدن منابع ذهنی و در نتیجه تعدیل ناکافی شوند؟

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *