خطاهای شناختی | مفاهیم پایه

در این نوشته قصد داریم به مفاهیم پایه ای که در درک ما از خطاها و سوگیری های شناختی موثرند بپردازیم.

Bias

ثبات پیش بینی پذیر در محیط گذشته ی انسان، منجر به الگوهای تکراری در زندگی هر روز او و در نتیجه نمایش هایی خاص [رفتاری] در پاسخ به این الگو ها می شوند. این مجموعه ی الگوهای پاسخ را Bias می نامند.

واژه ی Bias یا سوگیری، باری منفی در ذهن ما ایجاد می کند.

همه ی ما سوگیری های نژادی، سنی یا جنسی را می شناسیم؛ آنجا که هرکدام از این ها در قضاوت ما تاثیر نامناسب می گذارند.

مثلا گاه می شنویم که:

  • زن ها قدرت قضاوت مناسبی ندارند.
  • مرد ها احساساتی نیستند.

ولی ما در این جا با تعریف روان شناختی آن سروکار داریم که تمام این سوگیری ها را در بر می گیرد.

Bias ها می توانند طی Heuristic ها ایجاد شوند.

بعبارتی انواعی از Heuristic ها می توانند زمینه ساز Bias ها باشند.

Heuristic

حال تعریف Heuristic چیست؟

Heuristic ها استراتژی هایی هستند که جستجوی اطلاعات را هدایت و بازنمایی مشکلات را تنظیم کرده تا راه حل ها را تسهیل کند .

بنابراین می توان Heuristic ها را یک سری قوانین سر انگشتی برای پردازش اطلاعات دانست.

 به طور معمول Heuristic ها شکل کژی از تصمیم گیری به حساب می آیند که برای رسیدن به نتیجه یک حدود یا راهی میان بر فراهم می کنند.

بدین ترتیب به جای اینکه وقت و تلاش و انرژی قابل توجهی را صرف انواع استدلال کنیم، یک Heuristic می تواند برای ما در مصرف این دو صرفه جویی کند.

تصور کنید که می خواهید در باره ی اینکه صبح با ماشین یا پیاده به سر کار بروید تصمیم بگیرید.

آیا نیاز به شناسایی توده های بارشی و هم چنین تعیین کیفیت جاده ها (به همراه محاسبات آن) دارید؟

یا نیاز دارید که هر روز صبح تمام قوانین راهنمایی و رانندگی را با توجه به نوع خودرو و مسیری که قرار است طی کنید، مرور و بررسی کنید؟

چقدر برای چنین تصمیمی فکر می کنید؟

یا اینکه چه میزان زمان و انرژی صرف گرفتن تصمیم به بستن کمربند ایمنی تان می کنید؟

چقدر درباره ی کیفیت و میزان سفتی کمربندتان استدلال های مختلف را به کار می بندید؟

چنین تصمیم هایی درست به مانند انواعی از سوگیری ها تحت تاثیر قوانین سر انگشتی ذهن ما یا همان Heuristic های تسهیل گر پردازش می شوند.

مثالی دیگر

زمانی را تصور کنید که در بخش نشسته اید و سه بیمار 30 و 40 و 85 ساله دارید.

فارغ از اینکه بیماریشان چه بوده و شرایطشان چگونه است، ذهن شما به مراقبت از کدام یک بیشتر ترغیب می شود؟

احتمالا اگر توجهی بیش از حد به فرد مسن تر کنید، درگیر چنین میان بر هایی شده اید.

 می بینیم که میان برهایی این چنین، همواره هم برای ما و قضاوتمان بد نیستند.

در بسیاری اوقات Bias ها می توانند برای ما مفید واقع شوند.

بعوان مثال یک سوگیری را تصورکنید که شخص تمایل دارد بجای اینکه همواره به یک تشخیص اکتفا کند، به دنبال لیستی بزرگتر از تشخیص های افتراقی باشد. یعنی ذهن خود را به یک دلیل قانع نکند.

به این ها ، سوگیری های کارا یا مثبت می گویند.

هم چنین سوگیری ها منفی را در آن سمت طیف داریم.

مثلا Search Satisficing به هنگام تفسیر Chest X ray.

یکی از ویژگی های چنین Bias هایی این است که به طور معمول در ناخودآگاه یا unconscious ما پردازش می شوند.

بنابراین همواره به سادگی به آن ها دسترسی نداریم.

Affective Bias

به نظر می رسد که همه ی Bias های دارای اجزای Affective یا عاطفی باشند.

یعنی تحت تاثیر احساسات ما قرار می گیرند.

بنابراین نمی توان مرز دقیق و روشنی بین Bias های شناختی و Affective Bias قائل شد.

Logical Fallacies

غالب ارتباطات پزشک و بیمار و هم چنین پزشک و سایر همارانش، برای تبادل اطلاعات، در قالب واژه ها (Verbal) صورت می گیرد.

اما باید دقت کرد که درک و فهم ما از آن چه دیگر افراد می گویند، تحت تاثیر عوامل زیادی ست.

عواملی مثل ظاهر آن ها ، زبان بدن شان ،نحوه ی صحبت شان و… که همگی می توانند در ذهن ما تحریک کننده ی پردازش انواع سوگیری ها حین تفاسیر مان شوند.

بعنوان مثال

تصور کنید که در بخش نیستید و پرستار تازه کار با شما تماس می گیرد.

اولین جمله اش با ترس در تلفیقی با فریاد این است که: دکتر، بیمار فلانی دارد می میرد.

و گوشی را قطع می کند.

چنین جمله ای چه شرایطی را در ذهن شما شکل می دهد؟

احتمالا مریض Arrest داده .

یا تشنج کرده است .

یا…

وقتی به بالین بیمار می روید می بینید بیمار تنها کمی نفس تنگی داشته است.

یا مثلا زمانیکه تلاش می کنیم به جای تفکر درباره ی استدلال فرد به قضاوت درباره ی خود او بپردازیم.

منبع:

کتاب Diagnosis: Interpreting the Shadows


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *