در این نوشته به مقایسه ی پردازش نوع 1و 2 سیستم شناختی ذهن، طبق Dual Process Theory می پردازیم.
اگر چه این تفاوت ها در قالب نوشته های قبلی شرح و بسط داده شده اند اما در این جا قصد داریم که با یک جمع بندی این دو سیستم را در کنار هم قرار دهیم.
پت کراس کری در مقاله ای تحت عنوان A Universal Model of Diagnostic Reasoning به بررسی جنبه های مختلف استدلال در فرایند تشخیص از نظرگاه DPT می پردازد.
نخستین سوالی که برای ما پیش می آید احتمالا این است که چرا Universal؟
زمانی می گوییم که یک ویژگی Universal یا جهانی یا همگانی ست که فارغ از تفاوت های میان فرهنگ ها و جوامع و حتی در سطحی جزئی تر، تفاوت های میان فردی، آن ویژگی در بین انسان ها مشترک باشد.
او با اشاره به کتاب Universalis این دو نوع پردازش را جهانی می داند. به عبارتی تمام مردم جهان، فارغ از فرهنگ و جامعه ی خاص خود؛ ایرانی، عرب، اروپایی یا آمریکایی، فارغ از شغل و حرفه ی خود؛ پزشک، مهندس، معلم، بنا یا کشاورز همگی طبق این مدل، دارای دو سیستم پردازش هستند.
جالب است که پایه های Neuroscientific این تئوری نیز شناخته شده اند:
مثلا مراکز اصلی Type One Processing شامل Amygdala و بخش هایی از سیستم limbic می شوند که نقش مهمی نیز در احساسات ما دارند. در حالیکه Prefrontal cortex است که ارتباط زیادی با Type Two Processing دارد.
هم چنین Neural Group هایی که سیستم یک را به پردازش در می آورند، با حدود 50 سیکل در ثانیه شروع به فعالیت می کنند، که دو برابر 25 سیکل در ثانیه ی Neural Group های مرتبط با سیستم دو است.
این شواهد می تواند به ما در بررسی ذهن پزشک با استفاده از این مدل کمک کنند.
حال بیایید دوباره به تصویر زیر بنگریم:
همان گونه که قبلا در ویژگی های مدل شهودی بررسی کردیم، Type One Processingبسیار سریع اتفاق می افتد.
مثلا اگر تصویر زیر را به یک پزشک نشان دهیم احتمالا در یک لحظه به تشخیص می رسد. زیرا این فرایند ارتباط زیادی با Pattern Recognition دارد.
راش های Herpes Zoster، برای این بیماری Pathognomonic ست و کم پیش می آید که کسی آن ها را تشخیص ندهد. بعبارتی ما نمی توانیم جلوی خودمان را بگیریم تا به تشخیص برسیم.
همین که راش ها را دیدیم تشخیص می دهیم. بنابراین قابلیت بسیار کمی برای صبر و تامل بیشتر داشته و در این موارد سعی نمی کنیم احتمالات دیگر را در نظر بگیریم.
تشخیص یک الگو و فرایند تطبیق آن با قالب ها و الگوهای قبلی یک فرایند اتوماتیک است و با کمترین تلاش و صرف انرژی حداقلی انجام می شود.
Type One Processing در رشته های مختلف می تواند به صورت های متفاوتی به کار آید:
در رشته های رادیولوژی پاتولوژی یا درماتولوژی، سیستم یک توسط Pattern Recognition نقش مهمی در تشخیص های پزشک دارد.
در رشته ای مانند داخلی، در زمان برخورد پزشک با Stigmata ی بیماری ، مثلا Jaundice ، Spider Angioma، Palmarerythema ، Ascites لااقل در ابتدا نیازی نیست که پزشک با شروع به تحلیلی عمیق درباره ی مشکل کبدی بیمار شک کند.
ویژگی دیگر Type One Processingعبارت است از multichanneled بودن آن.
یعنی یک Channel شخیص الگو را تحریک می کند، دیگری احساسات پزشک (مثلا حس چندش یا ترس یا…) را فعال کرده و آن یکی خاطرات کودکی و برخورد های مادربزرگش را به خاطرش می آورند.
این در حالیست که Type Two Processing با یک Channel و بسیار آهسته تر است و اگر بیماری علائمی بروز دهد که بلافاصله با Pattern, Stigmata و Illness Script های قبلی هم خوانی نداشته باشد و پزشک در فضایی از ابهام قرار گیرد، ناچار است که به صورت تحلیلی یا Analytical (همانگونه که در مجموعه نوشته های مدل تحلیلی بررسی کردیم) فرایند تشخیص را پیش ببرد.
منبع:
دیدگاهتان را بنویسید