ساخت Context یا زمینه ی تشخیصی

یکی از عملکرد های بسیار ضروری فرضیه، ساخت Context یا زمینه ی تشخیصی است.

فرضیه ها مشکل بیمار را در یک چارچوب و زمینه ی خاص قرار می دهند که به آن فضای مسئله (Problem Space) می گویند.

ما استدلال ها و جستجوهای آتی را در این فضا انجام می دهیم.

به عنوان مثال

تصور کنید که بیماری با تورم دور چشم به نزد ما می آید.

اگر Nephrotic Syndrome از جمله اولین فرضیه های ما باشد، زمینه ای می سازد که در آن به Proteinuria، ، Hypoalbuminemia, Edema، Hyperlipidemia و … فکر کنیم.

هم چنین تعداد زیادی بیماری و سندرم که بعنوان Predisposing factors شناخته می شوند، مثل DM ,Amyloidosis ,SLE و عوارض کوتاه مدت مثل Venous Thrombosis و عوارض بلند مدت مثل accelerated atherosclerosis را در نظر میگیریم.

در این چارچوب است که اطلاعات جدید را جمع آوری و ارزیابی می کنیم.

ارزش Context

ارزش Context در ظرفیتش برای راهنمایی ما در جهت ارزیابی های تشخیصی بعدی مان است.

این زمینه به پزشک کمک میکند تا

  • سوالات مناسبی را طی هیستوری از بیمار بپرسد،
  • به نکاتی سر راست تر در معاینه توجه کند.
  • و تست هایی که لازم است را برای تکمیل اطلاعات و تائید و یا رد فرضیه اش درخواست کند.

پزشکان اطلاعات را از هر سو و بی نظم جمع آوری نمی کنند هم چنین همواره یک Interview کامل و با جزئیات کل بدن انجام نمی دهند بلکه اطلاعات مهم و مناسب را با توجه به Context ارائه شده توسط فرضیه گرد می آورند.

بدین ترتیب یک پزشک از این زمینه به عنوان راهنمایی برای اینکه کدام اطلاعات را جستجو کند و چه تست هایی کمک کننده اند و کدام پروسیجر ها شایسته ی توجه اند، استفاده می کند.

چگونه Context بهتری بسازیم؟

مطالعه و Practice به وضوح می تواند کیفیت فرضیه سازی ما را افزایش دهد . دانستن مجموعه های متنوع سرنخ ها میتواند فرضیه هایی خاص را تحریک کند که یک مبتدی حتی تصورش را هم نمی کند.

 هم چنین به خاطر آوردن ویژگی های هر بیماری و سندرم منجر به ساخت Context مناسب فرضیه ی ما می شود.

اما هیچ مهارت خاصی در استدلال بالینی برای ساخت فرضیه کافی نخواهد بود، اگر پزشک دانش کافی درباره ی موجودیت بیماری یا گستره ی تظاهرات قابل انتظار آن نداشته باشد.

همه ی ما می دانیم و احتمالا خیلی ها نیز به نوعی به ما گوشزد کرده اند که دانش موجود در کتاب ها به تنهایی کافی نیست و تجربه ی بالینی و مطالعه یCase به Case است که می تواند فرضیه سازی ما و به تبع آن کیفیت Context تشخیصی مان را تقویت کند.

خوب است در این جا به سخن آزلر که امیر محمد قربانی در نقشه ی راه پزشکی نقل کرده بود اشاره کنیم:

آن که بدون مطالعه ی تکست بوک ها بخواهد پزشکی را بیاموزد، در دریایی نامعلوم قدم خواهد گذاشت؛ اما آن که بخواهد بدون بیماران پزشکی را بیاموزد، اصلا قدم به دریا نخواهد گذاشت.

نبودن هر کدام، چه مهارت های استدلال بالینی و چه دانش پزشکی در بهترین حالت فرضیه ی ما را پر از خطا می کند و در بدترین حالت اصلا فرضیه ای نمی سازیم.

منبع:

کتاب Learning Clinical Reasoning


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *