پس از اینکه ساخت فرضیه تحریک شد و ما وارد Context تشخیصی شدیم و در آن جستجویمان را ادامه دادیم، نوبت به فرایند پالایش یا اصلاح فرضیه (Hypothesis Refinement) می رسد.
Hypothesis Refinement یک فرایند دائما در حال تغییر است که با جمع آوری پی در پی اطلاعات و تفسیر آن ها همراه می باشد.
تفسیر های مکرر یک سری Provisional Approximation یا Intermediate Diagnostic Hypotheses به ما میدهند.
با اصلاح مکرر و پیوسته و ادامه دار آن ها تا زمانی که یک توضیح رضایت بخش به ما ندهند، این رویه را ادامه می دهیم.
ما چنین فرایندی را با تعداد کمی فرضیه بر اساس یافته های بالینی ابتدایی مان(سرنخ ها) آغاز نموده و با ایجاد سوال هایی که اطلاعات بیشتری می طلبند و تفسیر اطلاعات به دست آمده، پیش می بریم.
فرضیه اولیه اصلاح و عیب یابی شده و اغلب فرضیه ای اختصاصی تر ساخته می شود.
مثلا ممکن است فرضیه ی وجود یک عفونت با سر نخ تب، به سمت UTI و سپس Pyelonephritis و در نهایت E.coli اختصاصی تر شود.
اصطلاحا به چنین تحولاتی که در فرضیه ای رخ می دهد، Hypothesis Evolution می گویند.
به طور معمول یک فرضیه ی تشخیصی به مرور زمان کمتر یا بیشتر قابل اطمینان می شود بنابراین بعضی از فرضیه ها رفته رفته اضافه و بعضی حذف می شوند.
فرضیه هایی نیز که در ابتدای مسیر به علت محدودیت ظرفیت حافظه ی کوتاه مدت ما ناپدید شده بودند، ممکن است دوباره وارد میدان شوند.
باید توجه داشت که طی این فرایند ها ما از استراتژی های متنوعی برای استدلال استفاده می کنیم.( در نوشته ی انواع استدلال با آن ها آشنا می شویم)
وقتی اطلاعات مناسب و مرتبط جمع آوری شد، فرایند Diagnostic Refinement با Diagnostic Verification ادغام می شود.
این مرحله ای ست که طی آن یک یا تعداد بیشتری فرضیه پذیرفته می شود و می توان برای ارزیابی های بعدی پیرامون این فرضیه ها و زمینه هایشان گشت و گذار کرد.
منبع:
دیدگاهتان را بنویسید